نون و آب
دانشمندان، پاکترین مردم در خلق و خوی وکم طمعترین آنان در خلقت و طبیعت اند .و مرکّب آنان برتر از خون شهیدان است [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
11175
بازدیدهای امروز وبلاگ
58
بازدیدهای دیروز وبلاگ
1
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
نون و آب
لوگوی وبلاگ
نون و آب
بایگانی
زمستان 1386
پاییز 1386
بهار 1386
زمستان 1385
اوقات شرعی
لینک دوستان

یادداشتهای بزبزقندی
میرزا قلی خان راپورتچی

لوگوی دوستان


موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   محمد سجادزاده  

عنوان متن دهه‌ی فجر انقلاب و لیال عشر محرم جمعه 85 بهمن 27  ساعت 9:44 عصر

 

دهه‌ی فجر انقلاب و لیال عشر محرم 

 

 

اول:     والفجر ، ولیالٍ عشر

دوم:     چه تقارن زیبایی است، همزمانی دهه‌ی فجر انقلاب ولیال‌ٍ عشر محرم.

سالروز دو انقلاب را در پیش داریم. انقلاب سید الشهدای عالم و انقلاب اسلامی مردم ایران. و چه جای تعجب که هر دو انقلاب را در امتداد هم بدانیم.

 

سوم:     «و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیرذه الضلاله».

چهارم:    در زیارت اربعین امام حسین(علیه السلام) خطاب به حضرت ربّ می‌گوییم: (حسین بن علی جان و خون خود را در راه تو داد. تا بندگان تو را از جهل و سرگردانی ناشی از ظلالت و گمراهی، برهاند).

با دقت در این بیان، انسان احساس می‌کند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل بررسی است. به عبارت دیگر حسین بن علی(علیه السلام) با دو هدف قیام نمود.

نگاه اول: حرکت ظاهری امام حسین علیه السلام است، که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر ـ یعنی حکومت یزید ـ است. اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را بر آن می‌رساند. و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت اباعبدالله اگرچه با یزید مبارزه می‌کند، اما مبارزه‌ی گسترده‌ی تاریخی ایشان، با یزید کوته عمر بی ارزش نیست. بلکه جهاد با جهل و پستی و گمراهی انسان است.(1) مبارزه با خواب زدگی و بی‌تفاوتی انسان‌هاست. و این شاید پیام فرازمانی و فرامکانی ایشان باشد.

پنجم:     کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا

ششم:   انقلاب اسلامی مردم ایران نیز منبعث از همین نگاه آغاز و به پیروزی رسید. خواسته ابتدایی مردم سرنگونی نظامی وابسته و فاسد بود که در سال 1357 محقق گردید. اما در بطن این انقلاب تفکری نهفته است که هنوز نیز نیاز به پیگیری و مداومت دارد. یعنی همان خواب‌زدگی ملت‌های مسلمان، همان زبونی و جهل و ضلالت و وابستگی انسان‌ها.

هفتم:       چه خوب شد که جنگ 33 روزه لبنان به وقوع پیوست.

چه خوب شد که اسرائیل مجدداً به جنوب لبنان حمله کرد. «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد 22 پیروزی و مقاومت مردم و حزب الله لبنان نه به ما، بلکه به همه‌ی جهانیان نشان داد که انقلاب اسلامی ایران در حال گسترش است. اگر این جنگ و مقاومت رخ نمی‌داد، بعضی گمان می‌کردند باطن بیداری اسلامی پس از انقلاب اسلامی، رو به خاموشی و فراموشی گذاشته است. اما چه خوب شد که این جنگ رخ داد. این مقاومت نشان داد که باطن نهضت کربلا و باطن نهضت مردم ایران که همان مبارزه با سست عنصری و زبونی و جهل است، یکی یکی کشورهای اسلامی را فتح می‌کند.

افغانستان، کشمیر، سومالی، عراق، فلسطین و پس از آن عربستان، بحرین، مصر و لیبی و همه‌ی بلاد اسلامی به سوی بیداری اسلامی می‌شتابند. پس سخن به گزاف نیست اگر انقلاب مردم ایران را در امتداد انقلاب سال شصت هجری اباعبدالله  بدانیم.

هشتم:       طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی

               ز سمت مشرق جغرافیای انسانی

 

 

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   محمد سجادزاده  

عنوان متن ماجرای چهار شاخ ماندن ما و دوستان گاگول . یکشنبه 85 دی 17  ساعت 2:50 عصر

سلام امروز یه چیزی خوندم که اولش نزدیک بود چهار شاخ بشم . اما بعدش کلی به عقل نداشته بعضی ها فحش دادم .

محض رعایت حق کپی رایت خدمتتون بگم که این خبر از خبر گذاری الف نقل شده . بخونیدش و بعد قضاوتتونو بگید .

شماره امروز روزنامه عراقی الزمان، مستقر در لندن، به نقل از منابع انگلیسی اعلام کرد، کودتای ایران در عراق خنثی شد.

 
به گزارش خبرنگار الف، این روزنامه به نقل از منابع انگلیسی اعلام کرد نیروهای آمریکایی کودتای ایران
 
 در عراق را خنثی کردند. الزمان مدعی شد، طرح کودتا پس از دیدار پنج تن از نیروهای امنیتی ایران
 
با "سیاست مداران شیعه" کشف و خنثی شد.
 
 این روزنامه اضافه کرد هدف از این دیدار بررسی ترکیب دولت عراق پس از برکناری مالکی بوده است.
 
 خبرنگار الف گزارش داد این اخبار فقط در نسخه بین المللی الزمان منتشر شده است و نسخه عراقی این
 
 روزنامه، به دلیل ممانعت نسبی دولت عراق از انتشار اخبار تفرقه افکنانه و فتنه انگیز، تنها بر افزایش تمهیدات
 
امنیتی در بغداد تاکید کرده است.
 
این روزنامه از منابع انگلیسی نقل کرده است، ایران قصد داشت با حذف مالکی، تاثیرات منفی اعدام صدام
 
 را خنثی کند. این منابع مدعی شدند، کودتا با همکاری سیاستمداران شیعی و برخی از بلندپایگان نظامی
 
طراحی شده بود.
 
الزمان در پایان گزارش خود، این دستگیری ها را به به دستگیری های 12 دسامبر دیپلمات های ایرانی مرتبط
 
کرد.
 شایان ذکر است دیپلمات های ایرانی که چندی پیش به دعوت دولت عراق به این کشور سفر کرده بودند،
 
 پس از دستگیری توسط نیروهای آمریکایی و عدم ارائه مدرک از جانب این نیروها برای ادعاهای دروغ خود،
 
 آزاد شدند.

 

 خوب . حالا وقت قضاوت منه .

 نمیدونم چرا این دوستان گاگول غارت بزرگی که توسط آمریکایی ها میشه و حمایت گسترده ایران از حکومت

فعلی و ترکیب کابینه عراق رو نمیبینن .

 

دلایل احتمالی :

 

1-حتما کور تشریف دارن

2- حتما دارن غایم موشک بازی میکنن و نوبتشونه که چشم بذارن .

3-حتما منتظرن غارت تموم بشه بعد چشاشونو وا کنن .

4-این دلیل خصوصیه . پس فضولی نکنین.

5- چون انرژی هسته ای حق مسلم ماست لابد بستن چشم به روی واقعیات هم حق مسلم اوناست .

6- خسته نشدید از این همه دلیل . در خانه اگر کس است . یک حرف بس است .

 

حالا نوبت قضاوت شماست .

.......

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   محمد سجادزاده  

عنوان متن به نظر شما حیا و وقار مهمتره یا حجاب ؟ دوشنبه 85 دی 11  ساعت 6:24 عصر

تا حالا شده یه دختری را ببینین که چادر به سر  کرده ولی اونقدر لوس و بی حیا داره با پسرا حرف میزنه که آدم از مسلمون بودن خودش خجالت میکشه .

به نظر من امکان دارد که کسی چادر به سر داشته باشد و بی حیا هم باشد . وبر عکس . امکان دارد کسی چادر به سر نداشته باشد و با وقار و حیا در جامعه حضور پیدا کند .  به تعبیر دیگر بین حجاب و حیا تفاوت است . آنچه تا به حال از طرف سیاستگذاران فرهنگی پی گیری میشده گسترش فرهنگ حجاب بوده ولی به نظر من مهمتر از گسترش حجاب ، گسترش عفاف و حیا باید مد نظر باشد .

البته یادمون نره که حجاب نمود ظاهری وقار و حیا ست ولی این را هم در نظر داشته باشیم که همه با حجابا با حیا نیستن و بر عکس .

بیاییم بین اصل حجاب و افراد با حجاب تفاوت قائل بشیم تا راحت تر مسئله را حل کنیم .

چه خوب بود اگر جامعه مذهبیان ما به این تمایز  توجه میکردند و همه را با یک چوب نمی راندند.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   محمد سجادزاده  

عنوان متن مد شده که بگیم : این مده . چهارشنبه 85 دی 6  ساعت 9:47 عصر

 

 مد را تنها نمیشه توی نوع پوشش خلاصه کرد . بلکه حوزه وسیع تری را در بر میگیره. مثل نحوه ارتباط انسان ها. نحوه صحبت کردن . نحوه آرایش مو یا صورت .

مثلا : ایامی که طنز برره یا زیر آسمان شهر یا مجموعه هایی از این دست پخش میشدن ،نوعی الگو برداری از طرز و لحن صحبت ها وکلمات بازیگران اون ها میشد ، که شاید بشه اونها را هم نوعی مد دانست .

نکته دیگه اینکه به مد دونوع نگاه میشه داشت .

 1- نگاه منفی : یعنی الگو برداری بدون فکر و بدون در نظر گرفتن ارزشهای فرهنگی جامعه

2- نگاه مثبت : مردم برای انجام دادن کارهای روزمره ، نوع پوشش،نوع برقراری ارتباط و...

نیاز به الگو گیری آنهم به صورت متنوع وبه روز و مطابق با شرایط روز دارند . این الگو اگر از داخل تغذیه نشه افراد الگویی از بیرون و خارج از محیط بومی میگیرند که البته معمولا نتیجه اش تضاد فرهنگی میشه .هر جامعه ای از جمله جامعه فرهنگی ما در صورتی که خودش را آپ دیت و به روز و مطابق با شرایط نکنه نمیتونه باقی بمونه . چون در دوران تنوع وتکثر فرهنگ ها و ارتباطات قرار داریم .

این عین همون کاری که به تازگی توی مجلس مطرح شده . طرحی که بدنبال ارائه مدل ها ی متنوع پوشش و به عبارتی

مد داخلی و بومی منطبق با ارزشهای جامعه ایرانی - اسلامیست .

جمله ای از ره بر عزیز انقلاب نقل شده که ایشان گفته اند : ما با مد مخالفتی نداریم . جوان روحیه تنوع طلبی دارد . آنچه ما با آن مخالفیم استفاده کور کورانه از مد ها و مدل های غربی است .

بهر حال نیاز جامعه به مد والگو ما را بر آن میدارد که هم تصمیم گیران فرهنگی ـ اجتماعی و هم تولید کنندگان وطراحان بخش خصوصی دست بکار شوند .


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   محمد سجادزاده  

عنوان متن من و شهریار زرشناس چهارشنبه 85 دی 6  ساعت 9:43 عصر

 

امروز بخاطر اینکه استاد زرشناس را برای کارگاه تخصصی غرب شناسی دعوت کرده بودیم از صبح با ایشان بودم .

او را از پنج سال پیش میشناختم ولی از او تصویر خاصی در ذهن نداشتم . امروز من مجری برنامه او بودم و بخاطر اقتضای

اجرای برنامه گاهی باید صحبت هایش را قطع میکردم . او اما متواضع تر از آن بود که گرد و خاک های امثال چو منی را برنتابد . بعدا که باز با او هم غذا و هم کلام شدم از او بیشتر خوشم آمد .

عمق اطلاعات و فروتنی را باهم داشت . با دیدی باز به مسائل دور و برش فکر میکرد . متفکری جوان و آینده دار برای

ایران اسلامی . البته بدون تعارف نسبت به  بعضی افکار او  انتقاد داشتم اما در بسیاری زمینه ها فکر و نگاه او را پسندیدم . از شاگردان مرحوم محمد مددپور بوده است و همکار محمد رجبی فیلسوف .

زرشناس خودش را مدیون رجبی میدانست . از او بسیار به نیکی یاد میکرد .

هر دو از کسانی هستند که  مانند مرحوم مدد پور و دکتر داوری اردکانی  نگاهی شبیه هایدگر و مرحوم احمد فردید

دارند . نگاهی مبتنی بر اینکه غرب ماهییتی غیر انسانی دارد . اگر کتاب غربگرایی جلال آل احمد را خوانده باشید

اندکی با این نوع نگاه به غرب آشنا میشوید .

از زرشناس مقالات وکتاب های فراوانی چون : مبانی غرب مدرن . واژه نامه فرهنگی - سیاسی . روشنفکری در ایران

منتشر شده است . مقاله زیر از اوست که از سایت باشگاه اندیشه گرفته شده است .

بازخوانی کوتاه رویکرد فوکو     نسبت به انقلاب اسلامی ایران

«میشل فوکو»، متفکر و نویسنده‌ای پسامدرنیست است. آراء او به یک اعتبار در امتداد رویکرد نیچه قرار دارد که کلیت غرب مدرن را به چالش و مبارزه طلبید. اساساً پسامدرنیسم، رویکردی در تفکر و هنر و ادبیات است که به نفی و انکار یقین مدرنیته و مشهورات آن می‌پردازد. پسامدرنیسم تقریباً با «شوپنهاور» و «نیچه» آغاز گردید و در قرن بیستم در هیأت گرایش‌های مختلف فکری و فلسفی امتداد و بسط یافت. «فوکو» را می‌توان تئوریسین یکی از گرایش‌های اندیشه‌ی پسامدرنیستی دانست.

میشل فوکو بنیان‌گذار رویکردی در اندیشه‌ی پسامدرنیستی است که آن را می‌توان گونه‌ای پسامدرنیسم آنارشیستی نامید. فوکو به رویکرد معمول تاریخی که متکی بر تحلیل پدیده‌ها از دوره‌های ماضی تا زمان حال می‌باشد، انتقاد داشته و روند تحولات تاریخی را بر پایه‌ی نوعی گسست‌های جهش‌وار ارزیابی می‌کند. فوکو اندیشمندی منتقد مدرنیته‌ی اومانیستی است. او عبارت معروفی با این مضمون دارد که «انسان اختراع جدیدی است [حدود دو، سه قرن] اختراعی که به پایان خود نزدیک می‌شود.» این سخن او حکایت از نفی اومانیسم و درک انحطاط تاریخی آن دارد.

فوکو مانند اغلب پسامدرنیست‌ها، نسبی‌انگار و دارای گرایش‌های شک‌انگارانه است. فوکو به وجود ارزش‌ها و میزان‌ها و معیارهای ثابت و محکم اخلاقی اعتقادی ندارد. او به لحاظ فلسفه‌ی اخلاق یک نسبی‌انگار تمام عیار است.

فوکو با این که منتقد مدرنیته‌ی غربی و اومانیستی است اما به هر حال فردی برخاسته از متن تفکر غربی و تمدن اومانیستی است. فوکو در انکار و نفی مدرنیته هیچ افق و آلترناتیو تاریخی ـ فرهنگی جایگزینی ندارد. او فقط به نقد مدرنیته می‌پردازد و در این رویکرد نقادانه نیز از نوعی سوفسطایی مآبی و نسبی‌انگاری می‌آغازد و به نحوی شکاکیت تمام عیار ختم می‌کند.

فوکو آن چنان نسبی‌انگار و بی‌اعتقاد به وجود حقیقت است که می‌گوید‍: «تاریخ انتقادیِ اندیشه نه تاریخ تملک حقیقت است و نه تاریخ پنهان کردن آن، بل تاریخ پیداییِ بازی‌های حقیقت است». بدین‌سان فوکو تاریخ اندیشه را تاریخِ «بازی» می‌نامد و عیان می‌سازد که هیچ اعتقادی به وجود حقیقت ندارد. فکو همچون نیچه، حقیقت را فقط استعاره‌ای برای پنهان کردن اراده‌ی معطوف به قدرت می‌داند و هیچ باوری به وجود احکام ثابت و مطلق اخلاقی ندارد.

حال، جای این پرسش وجود دارد که فوکو با رویکردی این چنین نسبی‌انگار و بیگانه با مذهب چگونه با انقلاب اسلامی همراهی نسبی و مقطعی نشان داد؟ و یا این که حداقل کوشید تا آن را درک نماید؟

آنچه که در انقلاب اسلامی ایران برای فوکو جالب بود، صبغه‌ی خلاف آمد عادت و خارق حجاب آن بوده است. این یک حقیقت بزرگ و برجسته است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب دینی در عصر سیطره‌ی سکولاریسم و اومانیسم و در عصر حاکمیت مشهورات مدرنیستی کاملاً خلاف‌آمد عادت و خارق حجاب عادات بوده است.

انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب ضداستعماری و ضداستبدادی برخلاف انقلاب ویتنام یا انقلاب نیکاراگوئه و حتی انقلاب الجزایر متکی بر گونه‌ای ایدئولوژی سکولاریستی و مدرنیستی نبود و مسیر حرکت آن معطوف به بسط کلیت غرب مدرن و یکی از صور ایدئولوژیک آن [لیبرالیسم یا سوسیالیسم] نبوده و اساساً غایت آمال خود را در چشم‌اندازی دینی و اسلامی قرار داده بود. در واقع انقلاب اسلامی ایران رویکردی در مسیر عبور از مدرنیته بوده است و نه اثبات آن. این نکته، انقلاب اسلامی را به رویکردهای پسامدرن نزدیک می‌کند و موجب جلب توجه پست‌مدرنیست‌های تیزهوشی چون فوکو می‌گردد. البته می‌دانیم که انقلاب اسلامی ایران رویکردی پسامدرنیستی نیز نیست. زیرا انقلاب ایران متکی بر ذخیره‌ی عظیمی از گنجینه‌های معارف قدسی است و غایات خود را در باطن مدینه‌النبی جست‌وجو می‌کند و از سنخ رویکردهای نسبی‌انگار و پا در هوایِ پسامدرنیستی نیز نمی‌باشد. اما به هر حال خصیصه‌ی ضدمدرنیستی انقلاب اسلامی برای یک اندیشمند پسامدرنیست جذاب به نظر می‌آید.

فوکو خود در یادداشت‌هایی که درباره‌ی انقلاب اسلامی و تحولات ایران در سال 1357 نگاشته است به ضدیت انقلاب اسلامی با مدل «نوسازی» یا مدرنیزاسیون غربی اشاره می‌کند. او در مقاله‌ای با عنوان «شاه صد سال دیر آمده است»، مدل نوسازی، مدرنیستی رژیم شاه را «کهنه» و «سربار» می‌نامد. فوکو می‌نویسد: «مجموعه‌ی این شکست‌ها نوسازی‌ای است که دیگر خریداری ندارد... و اکنون همین نوسازی است که از بنیاد نفی می‌شود. آن هم تنها به خاطر انحراف‌ها‌یش بلکه به سبب اصل بنیادش. در احتضار رژیم کنونی ایران، ما شاهد آخرین لحظه‌های دورانی هستیم که کمابیش شصت سال پیش از این آغاز شده است: دوران کوشش برای نوسازی کشورهای اسلامی به سبک اروپایی.... امروز در ایران خودِ نوسازی است که سربار است.»

فوکو در همین یادداشت‌ها از تلاش ایرانیان برای «بُعد معنوی دادن به سیاست» سخن می‌گوید و به غفلتی که غربی‌ها نسبت به سیاست معنوی دچار شده‌اند، اشاره می‌کند. فوکو صراحتاً انقلاب اسلامی را یک «انقلاب فرامدرن» و «شورش بزرگ علیه نظام‌های جهانی» می‌نامد. آری علت همراهی مقطعی و نسبی فوکو با انقلاب اسلامی در این نکته قرار دارد که فوکو ماهیت ضدمدرنیستی انقلاب ایران را دریافته است.

البته انقلاب اسلامی ایران همان گونه که به دلیل جوهر اسلامی خود، انقلابی فرامدرنیستی بوده است، دقیقاً باز هم به دلیل جوهر اسلامی خود از سنخ رویکردهای پسامدرنیستی نیز نبوده و از مرزهای آنها نیز فراتر رفته و می‌رود. انقلاب اسلامی ایران هم دارای وجه سلبی و هم وجه ایجابی است و برخلاف رویکردهای پسامدرن به گونه‌ای تمام عیار سلبی و فاقد وجه ایجابی نبوده و نیست.

همراهی فوکو با انقلاب اسلامی ایران تا آن جایی است که این انقلاب به نفی ساختارهای مدرن می‌پردازد، اما از آن هنگام که جوهر اسلامی و وجه ایجابی انقلاب اسلامی شکوفا می‌شود و خودنمایی می‌کند، فوکو نسبت به انقلاب و سمت و سوی حرکت آن موضع می‌گیرد و با آن از در ستیز درمی‌آید.

فوکو با استفاده از هوشمندی‌ای که دارد، درمی‌یابد که انقلاب اسلامی ایران چشم‌انداز «راهی منحصر به فرد» را پیش روی مردم ایران و حتی جهانیان گشوده است. او در گفت‌وگو با خبرنگاران لیبراسیون (خانم کلربری‌یر و پی‌یر بلانشه) آشکارا از «چیزی کاملاً متفاوت» نام می‌برد و در عین حال می‌پرسد که این «راه منحصر به فرد» مردم ایران را کجا خواهد برد؟

از مجموع گفته‌ها و نوشته‌های فوکو این گونه برمی‌آید که او به عنوان یک نویسنده و اندیشمند پست‌مدرنیست در عین حال که با وجه مدرنیته ستیز انقلاب اسلامی همراهی دارد اما آن جا که انقلاب صبغه و سامان دینی و معنوی و وجه ایجابیِ اسلامی خود را نشان داده و به ویژه تبعیت خود از احکام اخلاقی و حقوقی اسلامی را نشان می‌دهد، با آن به مخالفت برمی‌خیزد و این نوع برخورد از یک اندیشمند پسامدرنیست دور از انتظار هم نیست.

بر اساس درک این برخورد دوگانه‌ی فکری فوکو با انقلاب اسلامی [که برخاسته از ویژگی پسامدرنیستی آراء او است] است که می‌توان زیگزاگ‌های عملی رویکرد فوکو را توضیح داد. اگرچه فوکو هرگز به جوهر ترانس مدرنیستی انقلاب اسلامی و فرا رفتن آن از منظر نسبی‌انگارانه‌ی پست‌مدرنیستی پی نبرد، اما به هر حال در مقایسه با دیگر پست‌مدرنیست‌هایی که شاهد وقوع انقلاب اسلامی ایران بودند از تیزهوشی بیشتری در درک جنبه‌ی خارق عادت انقلاب اسلامی برخوردار بود.



  نظرات شما  ( )

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

قمه میزنم پس هستم ؟
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ